فراری

فرار میکنم... از خودم... تا فراری که از خودم میکنم...!

فراری

فرار میکنم... از خودم... تا فراری که از خودم میکنم...!

فراری

احساس حضور خـــــدا ،
در همه حال ،
همه مسائل را حل میکند...

" آیت الله بهجت "

پیام های کوتاه
آقای قدس می گوید: روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:

« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.

  • ایلیا فاطمی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ایلیا فاطمی

بانو...

اگــــــرســــنجاق مــــویت وا شـــود از دسـت خواهـــــــم رفـــت

کــه سربــــــــازی چه خواهــــــــــــد کرد بــا انبــــــــــوه جنگـــــــاور. . .

  • ایلیا فاطمی

برای دوست خوبم امیر حسین : 


یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!

از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟
مکزیکى: مدت خیلى کمى !

آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟
مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده‌ام کافیه !

آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟
مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچه‌هام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !

آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !
مکزیکى: خب! بعدش چى؟

آمریکایى: بجاى اینکه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى... بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى... این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک... اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى ...

مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟
آمریکایى: پانزده تا بیست سال !

مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟
آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره !

مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟
آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى !
با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!

  • ایلیا فاطمی

نازد به خودش خدا که حیدر دارد

دریای فضائلی مطهر دارد

همتای علی نخواهد آمد والله

صد بار اگر کعبه ترک بردارد...

 **************************

دست مرا گرفتید، تا یادتان بمانم

از عمق خاک بردید، تا اوج آسمانم

گفتند امام هر عصر بابای مهربان است

روز پدر مبارک بابای مهربانم....

***************************

پ.ن:

پیامبر عزیزمان فرموده اند: انا و علی ابوا هذه الامه... (من و علی پدران این امت هستیم...)

پدرمان که امیرالمومنین باشد، مادرمان هم حضرت زهرای عزیز...

به به،  به این پدر و مادر... الحمدلله...  :-)

  • ایلیا فاطمی

بانو، شما چقدر لطیفید، ساده‌اید
آیینه‌اید، مثل خدا بی افاده‌اید
گرمید و زیر سایه‌ا‌تان می‌شود نشست
کوهید، جنگلید، درختان جاده‌اید
کوریم اگر نه صفحه‌ی دفتر سفید نیست
ایشان نوشته‌اند، شما شرح داده‌اید
دست طلب به دامنتان می‌شود نزد ؟
ما اوفتاده‌ایم، شما ایستاده‌اید
ما تحفه‌ای به غیر ارادت نداشتیم
سست است، رد کنید که صاحب اراده‌اید
لب‌هایتان چرا به سخن وا نمی‌شود ؟
ای خوش به حال مهر که بر لب نهاده‌اید
از ابروانمان گره بسته وا کنید
بانو شما که صاحب رویی گشاده‌اید
آدم که مثل معجزه نازل نمی‌شود
نورید، آیه‌اید، ز مادر نزاده‌اید
پیچیده‌اید و سخت ولی سخت نیستید
بانو شما چقدر لطیفید، ساده‌اید!



  • ایلیا فاطمی
امام باقر، محمد بن علی بن الحسین(ع)، لقبش "باقر" است.
باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت "باقر العلوم" می‏گفتند، یعنی‏"شکافنده دانشها".
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه "باقر" را تصحیف‏
کرد به کلمه "بقر" -یعنی گاو- و به آن حضرت گفت: «انت بقر»؛ یعنی«تو گاوی»
امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با
کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم من باقرم».
مسیحی: «تو پسر زنی هستی که آشپز بود».
- «شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی‏شود».
- «مادرت سیاه و بی‏شرم و بد زبان بود».
- «اگر این نسبتها که به مادرم می‏دهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد. و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد که دروغ‏ و افترا بستی».
مشاهده این همه حلم، از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک‏ مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید، و او را به سوی اسلام بکشاند .
مرد مسیحی بعدا مسلمان شد.

-- داستان راستان - جلد اول
  • ایلیا فاطمی

تو شکوهت میان دختر ها ، ای نجیب اصیل ، ای بومی ...


مثل یک تخته فرش کرمانی است وسط فرشهای ماشینی !!! 

  • ایلیا فاطمی

توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه،


معصیت را خنده می آید ز استغفار ما ...



  • ایلیا فاطمی

زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه

هست از غم او سینه ی عالم پر ِ آه

"ناموس خدا " کجا و سیلی خوردن؟

لا حول و لا قوة الا بالله...


................................................................


یا صاحب الزمان

موکول میکنم گله ی هجر را به بعد

امروز حال مادرتان روبراه نیست...


................................................................


مادر سیر شده بود از دنیا

و گرنه ،

تمام خانواده مستجاب الدعوه بودند...


 ................................................................


این روزهای آخر عمرت بیا بخند 

اصلا برای من نه برای خدا بخند 

گفتی که گریه هات مرا میکشد علی 

یا گریه میکنم سر سجاده یا بخند 

گفتی بلند شو به سوی مسجدت برو 

اینگونه که نمیروم اول شما بخند 

باشد قبول رو زدن من قبول نیست 

پس لا اقل به خاطر این بچه ها بخند... 


................................................................


پ.ن:

دیروز خدا حسابی گریه کرد...

  • ایلیا فاطمی